جهاد ادامه دارد…
در دل شهری که موج انفجار، به برخی از ساختمان‌هایش آسیب رسانده، رد دست‌هایی به‌جا مانده که گویی هنوز از نبض زندگی سرشار است. خانه‌هایی که در جنگ تحمیلی۱۲ روزه سقف‌هایشان فرو ریخت، اما روح ساکنان‌شان پابرجا ماند. اینجا دیوار‌ها با ترکش زخمی‌اند، و خاکسترها، هنوز گرمای روز‌های پرتلاطم را در خود دارند. جایی که رد دست‌های گل‌آلود بر دیوار، مرثیه‌ای بی‌کلام برای آنهایی است که رفته‌اند و عهدی خاموش برای آنهایی که مانده‌اند؛ انگار همین ضرب‌آهنگ دست‌ها، نوید بازگشت روشنایی را به خانه می‌آورد.
حالا بچه‌های جهادی آمده‌اند. جوانانی که رد گرد و خاک و عرق و امید روی لباس‌شان نشسته، بی‌هراس از شکاف‌های ساکت دیوارها، ایستاده‌اند با نگاه‌هایی که از تسلیم ویرانی‌ها سرباز می‌زنند. هر تکه سنگی که کنار می‌رود، گویی پرده از بخشی از زندگی برمی‌دارد؛ هر دست کمک، معمایی از مهربانی را حل می‌کند و هر لبخند، سپری می‌شود در برابر زخم‌های گذشته.
این عکس‌ها، روایتی است از روز‌هایی که جهاد، خاکستر را به آغوش آینده می‌کشاند و نشان می‌دهد که حتی اگر جهان سقف امن خانه‌ای رااز بین ببرد، دست‌هایی پیدا خواهند شد که دوباره امید را بسازند.
در یک نگاه

مطالب مرتبط

برای ارتباط با ما پیام بگذارید

شما می توانید سوالات و مسائل فقهی و حقوقی خود را با ما درمیان بگذارید

ایمیل تان را درج کنید تا ما با شما ارتباط برقرار کنیم